وقتی تنهایی حرف می زند

وقتی تنهایی حرف می زند...

وقتی تنهایی حرف می زند...

وقتی تنهایی حرف می زند...

مزین کرده ام قاب خیالم رابه چشمانتکبوترهانیاوردندآیانامه ی دلتنگی دل را!؟نشستم منتظراینجاکناردست غم هایمنگاهم کن که درآرمبه شوقت جامه ی دلتنگی دل را*********************دوری وغم هایمدوباره بدجورعودکرده اند!مشغول می کنم خودم راباکمی کبوتروکاسه ای پرازمحبتعشق می پاشم برایشانشاید برای لحظه ای فراموشت کنموپایین بیاید دوزدلتنگی هایم!امانه انگارنمی شودپرنده های عاشق خیالمگرسنه ترندازاین کاکلی های سربه هواهرچه به تومی اندیشمسیرنمی شوند!دیگرباچنددانه گندم یادتفریب نمی خورنددلشان بدجورهوای گندمزار کرده!✍️جمیله عجم(ب.و) وقتی تنهایی حرف می زند...

منم به جونم دردمی افتهوقتی تو هستی همنشین دردمنم به جونم لرزمی افتهوقتی که دنیات میشه تلخ و سردمی فهمم احوال تورو وقتیهمخونه ی دلشوره ها هستیوقتی که غم همبسترت میشهوقتی درو رو خنده ها بستیاین فاصله اصلا نمیزارهیک لحظه آروم باشم اما منبایادت اینجازنده می مونمحس می کنم عطرتورو تنخیلی دلم پرمیشه ازغصهوقتی که تنهامیشی ودلتنگآشوب میشه تو دلم بدجوروقتی زمونه باتو داره جنگدلواپسی ها همدمم میشنوقتی که ساکت میشی وغمگینروشونه هام انگارمی زارنیه کوله باره خسته ی سنگینطاقت بیاراین فصل غمگینوشب میره ازتقویم فردامونروزای شادقصه دراهندزیبا و روشن میشه دنیامون✍️ وقتی تنهایی حرف می زند...

وقتی تنهایی حرف می زند...